موهایت
عسلم فرشته کوچولوی مادر به موهایت حساسی، از همان نوزادی تا حال... موقع شیرخوردنت که دستم لابه لای موهای سیاهت میرفت دستم را پس میزدی هنوز هم هیچ خوشت نمی آید که بی اجازه دست در موهایت ببریم و یا بدتر از آن شانه اش بزنیم... تازه اگر موافقت کنی و با میل خود بنشینی تا گیسوانت را شانه ای بزنم هزار بار بلند میشوی. چندروز میشود که شانه به دست در خانه میچرخی و گاهی روبه رویم می ایستی در چشمانم زل میزنی و در این گیر و دار و فراری بودن از هر گلسر و آویز مویی اغلب موهایت پریشونه و دور وبرت ریخته که البته خودت هیچ مشکلی باهاشون نداری و فقط اگر در جمع باشیم از هرطرف اطرافیان گوشزد میکنند که "برو موهات رو ببند گلسر بزن خوشگل بشی "...